صفحه 1 از 2 اين سند هشت اصل مديريت كيفيت كه در استانداردهاي سيستم مديريت كيفيت بر مبناي سري ايزو 9000-2000 كاربرد دارد را معرفي مينمايد. مديريت ارشد هر سازمان ميتواند از اين اصول بعنوان چارچوبي براي راهنمايي سازمان خويش به منظور بهبود عملكرد ها استفاده نمايد. نويسنده : كميته فني 176 سازمان بين المللي استاندارد ISO مترجم : صادق فر، حسين
اصل اول: تمركز بر مشتري (Customer Focus)هر سازماني به مشتريان خود وابسته است و بايد نيازهاي حال و آينده آنان را درك نمايد و نيازمندي هاي مشتريان خود را برآورده نمايد. علاوه بر اين سازمان ها بايد براي عبور از انتظارات مشتريان خود برنامه ريزي و تلاش نمايند. تمركز بر مشتري و درك نيازهاي حال و آينده او باعث پاسخگويي منعطف و سريع سازمان به فرصت هاي بازار و در نتيجه افزايش سود سهام و سهم بازار براي سازمان خواهد شد. رضايت مشتريان با افزايش اثربخشي بكارگيري منابع سازمان، افزايش يافته و بهبود وفاداري مشتري به سازمان باعث ماندگاري در تجارت مي گردد. بكارگيري اصل تمركز بر مشتري عموما باعث مي گردد كه سازمان: - براي درك نيازها و انتظارات مشتريان تحقيقات لازم را صورت دهد.
- از ارتباط اهداف سازماني با نيازها و انتظارات مشتريان اطمينان حاصل نمايد.
- ارتباطات درون سازماني را در راستاي نيازها و انتظارات مشتريان هدايت نمايد.
- رضايت مشتريان را اندازه گيري نموده و بر مبناي نتايج حاصل از آن اقدام نمايد.
- ارتباطات با مشتريان را به صورت سيستمي مديريت نمايد.
- از وجود توازن بين رضايتمندي مشتريان و ساير ذينفعان سازمان (نظير مالكين، كاركنان، سرمايه گذاران، انجمن ها و مجامع محلي) اطمينان حاصل نمايد.
اصل دوم: رهبري در مديريت (Leadership)مدير سازمان كه از منش رهبري برخوردار است بايد مقاصد و جهت گيري يكنواختي را در سازمان ايجاد نمايد و محيط داخلي سازمان را به گونه اي ايجاد و نگهداري نمايند كه كاركنان بتوانند در دستيابي به اهداف سازماني كاملا مشاركت نمايند. مديريت سازمان با منش رهبري باعث مي گردد كاركنان مقاصد و اهداف سازماني را درك نموده و براي دستيابي به آنها از انگيزه كافي برخوردار شوند. علاوه بر اين با بكاربستن منش رهبري فعاليت هاي سازمان ارزيابي شده و در مسيري يكسان، منظم گرديده و استقرار مي يابد و در نتيجه فقدان ارتباط بين سطوح مختلف سازمان به حداقل خود خواهد رسيد. بكارگيري اصل رهبري در سازمان عموما باعث مي گردد كه: - نيازهاي تمامي ذينفعان سازمان شامل مشتريان، مالكين،كاركنان، تامين كنندگان، سرمايه گذاران، انجمن هاو مجامع محلي در نظر گرفته شود.
- اهداف چالش برانگيز با زمانبندي مشخص تنظيم گردد.
- ارزش هاي مشترك، مدل هاي اخلاقي و جوانمردي در تمامي سطوح سازمان ايجاد شده و تقويت گردد.
- اعتماد ايجاد گرديده و ترس از ميان برود.
- كاركنان با منابع مورد نياز، برخوردار از آموزش و آزادي عمل با داشتن مسووليت و پاسخگويي فعاليت نمايند.
- كاركنان براي نقش و سهم خود اميدوار و دلگرم گرديده و آنرا تشخيص دهند.
اصل سوم: مشاركت كاركنان (Involvement of people )كاركنان جوهره سازمان بوده و مشاركت آنها باعث خواهد گرديد تا توانايي هايشان مزيت سازمان محسوب گردد. ايجاد انگيزه، تعهد و مشاركت كاركنان نسبت به سازمان، نوآوري و خلاقيت در پيشبرد اهداف سازمان را به ارمغان خواهد آورد. ايجاد مسووليت پاسخگويي كاركنان در رابطه با عملكردشان و همچنين ايجاد اشتياق در مشاركت و همكاري ايشان زمينه ساز بهبود مستمر در سازمان خواهد بود. بكارگيري اصل مشاركت كاركنان در سازمان عموما باعث مي گردد كه: - كاركنان اهميت همكاري و نقش خود را در سازمان درك كنند.
- كاركنان محدوديت هاي عملكردشان را شناسايي كنند.
- كاركنان مالكيت مسايل را پذيرفته و مسووليت حل آنها را عهده دار شوند.
- كاركنان عملكرد خود را در راستاي مقاصد و اهداف شخصي ارزيابي نمايند.
- كاركنان فعالانه فرصت هاي افزايش صلاحيت، دانش و تجربه خود را جستجو نمايند.
- كاركنان آزادانه دانش و تجربيات خود را به اشتراك گذارند.
- كاركنان آشكارا در خصوص مسايل و عواقب آن بحث كنند.
اصل چهارم: رويكرد فرايندي (Process approach)نتايج مورد نظر در سازمان هنگامي كه فعاليت ها و منابع مرتبط به صورت فرايندي مديريت مي شوند، با اثربخشي بيشتر حاصل مي گردند. رويكرد فرايندي باعث هزينه كمتر و چرخه زماني كوتاهتر در استفاده از منابع بوده و نتايج بهبود يافته، سازگار و قابل پيش بيني را براي سازمان به ارمغان خواهد آورد. همچنين رويكرد فرايندي بر فرصت هاي بهبود متمركز خواهد گرديد و آنها را اولويت بندي مي نمايد. بكارگيري اصل رويكرد فرايندي در سازمان عموما باعث مي گردد كه: - فعاليت هاي ضروري به منظور دستيابي به نتايج مورد نظر به صورت سيستمي تعريف شوند.
- مسووليت و پاسخگويي براي مديريت فعاليت هاي كليدي به صورت شفاف ايجاد گردد.
- قابليت فعاليت هاي كليدي اندازه گيري و تجزيه و تحليل گردد.
- فصول مشترك فعاليت هاي كليدي در تعامل با بخش هاي سازمان شناسايي گردد.
- بر عواملي نظير منابع، روش ها و مواد كه فعاليت هاي كليدي سازمان را بهبود خواهند بخشيد، تمركز گردد.
- ريسك ها، پيامدها و اثرات فعاليت هاي مشتريان، تامين كنندگان و ساير ذينفعان ارزيابي گردد.
|