همکاری با محسن علیجان نژاد
|
1386/09/10 ساعت 14:40:05 |
تحولات و دگرگوني نظام اجتماعي ـ اقتصادي عصرحاضر ريشه در در پيشرفت و تغييرات بوجود آمده در علم و تكنولوژي دارد . از اين رو تضمين حيات و بقاء كشورها نيازمند نوآوري ، ابداع و خلق محصولات و خدمات جديد مي باشد چنين رويدادي ميسر نيست مگر توسط افرادي كه بتوانند با ايجاد تحول در سازمان ها يا تأسيس شركتهاي نو اين امر را محقق سازند از اين افراد به عنوان كارآفرين ياد ميكنند .
منبع مقاله : پایگاه جامع آموزشی پژوهشی کارآفرینی
تعريف كارآفريني از كارآفريني Entrepreneurship تعاريف مختلفي شده است . جفري تيمونز Jeffry-Timmons كارآفرين را ايجاد كننده يك چيز ارزشمند از هيچ مي داند . مفهوم كارآفريني اولين بار در فرانسه براي افرادي به كار مي رفت كه در جنگ سده شانزدهم ميلادي در مأموريتهاي نظامي خود را به خطر مي انداختند و به استقبال مرگ مي رفتند وبعد ها اين واژه به كساني اطلاق مي شد كه مخاطره يك فعاليت اقتصادي را مي پذيرفتند و دست به يك نوآوري مي زدند . براي درك بهتر مفهوم كارآفريني پاسخ به پرسشهاي زير مؤثر خواهد بود :كار آفرين چه ويژگيهايي دارد ؟ كارآفرين در مقابل مشكلات و شرايط سخت چگونه رفتار مي كند ؟ كارآفرين چگونه كارآفريني مي كند ؟ ( مكانيسم كارآفريني چگونه است ؟ )ـ كارآفريني فرايندي است كه فرد كارآفرين با ايده هاي نو و خلاق و شناسايي فرصتهاي جديد و بسيج منابع ، مبادرت به ايجاد كسب و كار و شركتهاي نوآور و رشديابنده نموده كه توام با پذيرش مخاطره و ريسك است و منجر به معرفي محصول يا خدمت جديدي به جامعه مي گردد.ـ كارآفرين پلي بين صنعت و دانشگاه يا بعبارتي پركننده بين علم و بازار مي باشد .بنابراين كارآفرين كسي است كه با معرفي محصولات و خدمات جديد ، ايجاد شركتهاي جديد و يا بهرهبرداري از مواد اوليه جديد وضع اقتصادي موجود را به هم مي ريزد .كارآفرين كسي است كه براحتي از كنار مسائل و مشكلاتي اطراف خود نميگذرد ، چون حلّال مشكلات هستند .نقش كارآفرين : كارآفرين دقيقاً چه كاري را انجام مي دهد ؟ به طور كلي كارآفرين :ـ در كار خود خلاقيت دارد و نوآوري مي كند .ـ از موقعيتهاي اقتصادي استفاده مي كند .ـ تصميم مي گيرد و براي آينده برنامه ريزي ميكند و به كارها نظم مي بخشد .ـ توليد سرمايه مي كند و توليدات خودرا با سود مي فروشد .چرا بايد كارآفريني را آموخت ؟ در حال حاضر كارآفريني يك ضرورت مي باشد زيرا سالانه حدود سيصد هزار نفر از دانشگاههاي كشور فارغالتحصيل مي شوند . و با توجه به نگرش دانشگاههاي نظري نسبت به فارغالتحصيلان كه آنها را فقط براي كارشناس در دولت تربيت مي كنند ، تنها 20% فارغالتحصيلان شانس ورود به بدنه دولت را خواهند داشت آن هم با توجه به روابط بسيار پيچيدهاي كه در امر استخدام به جاي ضوابط حاكم است اين درصد كمتر از اين مقدار مي باشد . البته سختي كسب و كار دولتي نه به اين خاطر است كه اين كار بر بخش خصوصي ترجيح دارد ، بلكه به اين خاطر نوع تربيتي است كه جويندگان كار در دانشگاه با آن مواجه بوده اند .بنابراين لازم است دانشجويان بدانند كه چگونه بايد شخصاً يك فعاليت اقتصادي را راه اندازي كنند؟ چگونه آن را گسترش دهند؟ چگونه دست به كارهاي خلاق زده و تكنيكهاي خلاقيت را در خود به كار ببرند؟ چگونه كار خود را مديريت كنند؟چگونه محصول خود را بفروشند؟ چگونه با ديگران ارتباط برقرار كنند؟خلاقيت ، نوآوري و كار آفريني از آنجا كه مزيتهاي نسبي كشورهاي جهان سوم در زمينه مواد خام و كارگران ارزان بدليل اتوماسيون ارزش خود را از دست دادهاند ، توسعه فناوري و به تبع آن توليد محصولات و خدمات ابداعي و نوآور ، به ضرورتي اجتناب ناپذير تبديل شده است . اين امر مستلزم خلاقيت نو آوري و كار آفريني مي باشد .نقش اين سه عامل را به ترتيب زير مي توان خلاصه كرد :خلاقيت يك توانايي فكري است كه مي تواند به به يك اختراع يا ايده اي بكر در فرد خلاق منجر شود . نوآوري فرايندي است كه اين اختراع يا ايده را به محصول يا خدمتي كه به بازار قابل عرضه است تبديل ميكند . كارآفريني ويژگي فردي است كه با عزمي راسخ با وجود موانع بسيار در رساندن يك محصول به بازار فرايند نوآوري را با موفقيت هدايت ميكند .از آنجايي كه كارآفريني مستلزم نوع ويژه اي از خلاقيت است و همچنيني در تمامي مراحل نوآوري ، از ايجاد ايده اوليه تا تأمين منابع مالي و فروش ، همه مستلزم خلاقيت است . لذا ابتدا به تعاريف و عناصر اصلي خلاقيت مي پردازيم .خلاقيت را به صورتهاي مختلف و متعددي تعريف كرده اند . اما در تعاريف دو مفهوم تازگي و نو بودن و ديگري ارزشمندي وتناسب مشترك مي باشد (Amabile)خلاقيت متشكل از عناصر و اجزاي مختلفي است . آمابيل سه عنصر مهارتهاي مربوط به قلمرو يا موضوع ، مهارتهاي مربوط به خلاقيت و انگيزه را اجزاي اصلي خلاقيت مي دانند .مهارتهاي موضوعي : دانش و شناخت ما نسبت به موضوع ، حقايق ، اصول و نظريات در آن موضوع ميباشد.مهارتهاي خلاقيت : اين مهارتها با شكستن قالبهاي خشك ذهني ، مهارتهاي موضوعي را در راه جديدي به كار ميگيرد ، يعني از مهاتهاي موضوعي به شكل جديدي استفاده ميكند .مهارتهاي خلاقيت با ارزشهاي فكري زير همراه است :1ـ شكستن عادتها 2ـ به تعويق انداختن قضاوتها و ارزيابي 3ـ درك پيچيدگي با توجه به مسائل پيچيده و درگير شدن با آن 4ـ متفاوت ديدن مسايل و مشاهده امور به شيوه تازه اي كه قبلاً به آن توجه كافي نشده است .5ـ وسعت فكر و برقراري ارتباط ميان ايدههاي متفاوت تكنيكهايي وجود دارد كه اين ارزشهاي فكري را تقويت ميكند من جمله : توفان فكري ، اسكمپر ، اسينكتيكس و … انگيزه يكي از عناصر اصلي و شايدمهم ترين جزء اين مجموعه است . انسان بدون انگزه بيروني و دروني نميتواند كار خلاقانه انجام دهد. اگر انگيزه دروني باشد كار براي افراد لذتبخش و جالب خواهد بود . آمابيل مي گويد انگيزه دروني مهمترين نقش را در خلاقيت ايفا ميكند اگر افراد از ابتدا به كار علاقه داشته باشند و با لذت و رضايت وارد كار شوند و نه فشار خارجي، آنگاه ميتوانند خلاقيت بيشتري از خودشان نشان دهند .فرآيند خلاقيت :فرآيند شكلگيري راه حلهاي خلاق و مسايل و گامهايي كه در اين فرآيند برداشته مي شود ، فرآيند خلاقيت مي باشد در اين زمينه آمابيل الگوي جالبي از فرآيند خلاقيت ارائه كرده كه شامل چهار مرحله اساسي عرضه مسئله ، آمادگي ، ايجاد پاسخ و اثبات پاسخ است . اما اهميت آن در روابط اين مراحل باعناصر سهگانه خلاقيت است .در مرحله اول ( ارائه كار يا مسئله ) انگيزه تأثير مهمي دارد چرا كه براي شروع فرآيند خلاق وجود انگيزه ضروري است و در مرحله دوم كه آمادگي براي پاسخ يا راه حل است ، بررسي ، جستجو ، مطالعه و جمع آوري مدارك در خصوص موضوع انجام ميپذيرد. به رغم باور عموم ، اين مدل حاكي از آن است كه اطلاعات بيشتر موجب خلاقيت بيشتر نميشود . بيشتر اوقات افرادي كه تازه وارد يك رشته شدهاند خيلي بيشتر از افرادي كه مدت طولاني در آن زمينه تلاش كردهاند ، كار خلاق عرضه ميكنند . همانگونه كه تحقيقات تجربي نشان ميدهند دانش مهم نيست بلكه راه كسب آن مهم است . در مرحله سوم جستجوي حافظه و محيط اطراف براي ايجاد راه حل ممكن است ؛ كه انگيزه و مهارتهاي خلاقيت در اين مرحله مؤثر است .در مرحله چهارم كه آزمايش پاسخ ممكن در مقابل اطلاعات و معيارهاي واقعي ديگر است مهارتهاي مربوط به موضوع ضرورتي است كه بتوان پاسخ ممكن را با مقياس و اطلاعات موجود مقايسه كرد و به اين نتيجه رسيد كه آيا راه حل ممكن موفقيتآميز بوده يا اينكه پاسخ مستدل نيست و امكان توليد وجود ندارد و راه حل به شكست انجاميدهاست . و يا اينكه راه حل توانسته است ما را به هدف نزديك كند .نوآوري :نوآوري يا ابداع ، علمي و كاربردي ساختن افكار و انديشه هاي نو و بديع ناشي از خلاقيت است .نوآوري تبديل خلاقيت ( ايده نو ) به عمل و يا نتيجه سود است .فرآيند نوآوري : نياز يا فرصت : در اين مرحله معمولاً در سازمان مشكل پيش ميآيد با مديران از فرآيند ناراضي هستند لذا احساس ميشود كه بابد يك نوآوري در سيستم بوجود آيد . يا زماني كه در جايي خلاء وجود دارد و نياز به محصول و يا خدمتي در آنجا احساس ميشود . نظر يا ايده : نظر يا ايده ارائي راه حل جديدي براي انجام كارهاست كه در قالب نظر ، طرح و يا برنامه ميتواند ارائه گردد .پذيرفتن : در اين مرحله ارزيابي صورت ميگيرد و مديران و يا خود فرد تصميم ميگيرند كه آن ايده را اجرا كنند .اجرا مرحله اي است كه فرد يا سازمان به ايده ، روش يا رفتار جديد جامه عمل ميپوشانند و وسايل و امكانات را فراهم ميكند و منابع انساني و مالي ا براي اجراي ايده تدارك ميبيند .كارآفريني : فرآيندي است كه فرد كارآفرين با ايده هاي نو و خلاق و شناسايي فرصتهاي جديد و بسيج منابع ، مبادرت به ايجاد كسب و كار و شركتهاي نو نموده كه توأم با پذيرش ريسك و مخاطره است و منجر به معرفي محصول و يا خدمت جديدي به جامعه ميگردد .فرآيند كارآفريني :ـ رويدادهاي تسريع دهنده ( كه كارآفرين رامصمم ميكند از موقعيتها استفاده كند )ـ تأسيس بنگاه ( به صورت يك شركت نو پا )ـ رشد بنگاه ( تبديل شركت تازه به سازماني كه داراي لرزش اقتصادي است )اين فرآيند داراي سه مرحله مقدماتي ، تأسيس و توسعه است . مرحله مقدماتي :شخص ابتدا تصميم مي گيرد و سپس فرصتي را تشخيص مي دهد و ايدهاي براي استفاده از آن فرصت در ذهن جرقه ميزند و بعد آن ايده را بر روي كاغذ آورده و آنرا نظم ميدهد و به شكل يك طرح شغلي (Busines Plan ) ميآورد .مرحله تأسيس در اين مرحله شخص شروع به تدارك و سازماندهي منابع براي شركت تازه پاميكند و منابع اساسي را مطابق با طرح شغلي يا مقدماتي تركيب ميكند تا بتواند كسب و كار خود را شروع كند .مرحله توسعه :شخص در اين مرحله كانالهايي را براي ارتباط با بازار كشف ميكند و محصول خود را وارد بازار ميكند و بعد آنچه در دستور كار بنگاه براي توسعه بنگاه قرار ميگيرد عبارتست از تأمين سرمايه در گردش ، تأمين مواد اوليه ، ايجاد شبكهاي در بازار و مديريت منابع انساني ، عمليات و امور اداري . |